شرکت تبلیغاتی ریحان یکی از پیشتازان و از اولین شرکت‌های تبلیغاتی است که از سال ۱۳۷۲در زمینه مطالعات، طراحی، تدوین و اجرای کمپین‌های تبلیغاتی برای محصولات متنوع و گوناگون تخصص داشته و به همین مناسبت جزء یکی از کارآمدترین گروه‌های حرفه‌ای عرصه تبلیغات می‌باشد. این شرکت همچنین از موسسان انجمن صنفی شرکت‌های تبلیغاتی ایران بوده است. این شرکت هم اکنون علاوه بر پخش رادیو و تلویزیون سراسری، امکان پخش استانی (کنسرسیوم)، تبلیغات محیطی اتوبوس، بیلبورد، نشریات، دیجیتال و… را نیز دارد.
Making promises and keeping them is a great way to build a brand
۱۳۷۱ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺗﺤﺖ ﻧﺎﻣﺶ ﺷﺮوع ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺖ وﯾﺪﺋﻮ و ﻓﯿﻠﻢ ﻣﺴﺘﻨﺪ، اﺳﻤﺶ رو ﮔﺬاﺷﺘﻢ رﯾﺤﺎن ﺑﻪ ﭼﻨﺪ دﻟﯿﻞ اول ﭼﻮن ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ((ﺷﻬﺮ ری)) ﺑﻮدم و ﻋﺮق ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻪ ﻣﺤﻠﻪام داﺷﺘﻢ و دارم دوم ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮔﯿﺎه رﯾﺤﺎن ﮐﻪ ﯾﻪ ﮔﯿﺎه ﺳﺒﺰ و ﻣﻌﻄﺮ ﻫﺴﺖ.
ﻧﻮﭘﺎ ﺑﻮد، ﺗﺎزه ﺑﺮاش ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎرش ﮐﺎرﭘﯽ و ﺷﺨﺺ آﻗﺎی ﮐﺎﺗﻮزﯾﺎن ﺑﺰرگ ﻗﺮار ﺷﺪ ﯾﻪ وﯾﺪﺋﻮی ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﺑﺮای ﻧﯿﮏ ﮐﺎﻻ ﺑﺴﺎزﯾﻢ، ﭼﺎﻟﺶ ﺟﺬاﺑﯽ ﺑﻮد ﺑﺮام، ﻗﺮار ﺑﻮد ﯾﻪ ﺑﺨﺎری ﺗﻮ ﮐﻬﮑﺸﺎن دور ﺧﻮدش ﺑﭽﺮﺧﻪ و روی ﺑﺪﻧﻪاش ﺑﺎﯾﺪ اﻧﻌﮑﺎس اﯾﻦ ﮐﻬﮑﺸﺎن دﯾﺪه ﻣﯽﺷﺪ، دﻓﻌﻪ اوﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻼش ﮐﺮدم و آﮔﻬﯽ رو ﺳﺎﺧﺘﻢ اﺻﻼ ﺧﻮب ﻧﺸﺪ، ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮدم، ﺑﺪﻧﻪ ﺑﺨﺎری ﺳﯿﺎه ﺑﻮد و ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ می‌شد اﯾﻦ ذﻏﺎل ﺳﯿﺎه رو ﺗﻮ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻧﺸﻮن داد! ﺗﺎ ﯾﮏ اﯾﺪه ﺑﮑﺮ ﺑﻪ ﺳﺮم زد، اﺟﺮاش ﮐﺮدم و ﺷﺪ اون ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ می‌شد، ﯾﺎدﻣﻪ آﻗﺎی ﮐﺎﺗﻮزﯾﺎن وﻗﺘﯽ آﮔﻬﯽ رو دﯾﺪ از ﺷﻮق ﻣﻨﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪ و ﺑﺎ ﭘﺨﺶ اون آﮔﻬﯽ دﯾﮕﻪ ﺻﺪای زﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦﻫﺎی ﻣﺎ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽﺷﺪ.
ﺣﺎﻻ دﯾﮕﻪ رﯾﺤﺎن ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎن آﮔﻬﯽ ﺑﺮای ﮐﺎر ﮐﺮدن ﺑﺎﻫﺎش دﺳﺖ و ﭘﺎ ﻣﯽزدن، اﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺮای ﻣﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻣﻮن ﻗﺴﻤﺘﯽ از ﺧﺎﻧﻮادﻣﻮن ﺑﻮدن و ﻣﺎ ﺗﺎ ﺧﻮدﻣﻮن از ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎرﻣﻮن ﺑﺮاﺷﻮن راﺿﯽ ﻧﻤﯽﺷﺪﯾﻢ اﺟﺎزه ﭘﺨﺶ آﮔﻬﯽ رو ﻧﻤﯽدادﯾﻢ و اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ رﯾﺤﺎن رو ﺧﺎص ﮐﺮد، ﻣﺸﺘﺮیﻫﺎی ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ دﻧﺒﺎل ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮدﺷﻪ ﻧﮕﺎه ﻧﻤﯽﮐﺮدن وﻗﺘﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪن ﭘﯿﺶ ﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮدن ﮐﻪ ﻣﺎ اوﻧﺎرو ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮدﻣﻮن ارﺟﺢ ﻣﯽدوﻧﯿﻢ.
مهدی عابدین – مدیر مسئول
ﻧﻮﭘﺎ ﺑﻮد، ﺗﺎزه ﺑﺮاش ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎرش ﮐﺎرﭘﯽ و ﺷﺨﺺ آﻗﺎی ﮐﺎﺗﻮزﯾﺎن ﺑﺰرگ ﻗﺮار ﺷﺪ ﯾﻪ وﯾﺪﺋﻮی ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﺑﺮای ﻧﯿﮏ ﮐﺎﻻ ﺑﺴﺎزﯾﻢ، ﭼﺎﻟﺶ ﺟﺬاﺑﯽ ﺑﻮد ﺑﺮام، ﻗﺮار ﺑﻮد ﯾﻪ ﺑﺨﺎری ﺗﻮ ﮐﻬﮑﺸﺎن دور ﺧﻮدش ﺑﭽﺮﺧﻪ و روی ﺑﺪﻧﻪاش ﺑﺎﯾﺪ اﻧﻌﮑﺎس اﯾﻦ ﮐﻬﮑﺸﺎن دﯾﺪه ﻣﯽﺷﺪ، دﻓﻌﻪ اوﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻼش ﮐﺮدم و آﮔﻬﯽ رو ﺳﺎﺧﺘﻢ اﺻﻼ ﺧﻮب ﻧﺸﺪ، ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮدم، ﺑﺪﻧﻪ ﺑﺨﺎری ﺳﯿﺎه ﺑﻮد و ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ می‌شد اﯾﻦ ذﻏﺎل ﺳﯿﺎه رو ﺗﻮ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻧﺸﻮن داد! ﺗﺎ ﯾﮏ اﯾﺪه ﺑﮑﺮ ﺑﻪ ﺳﺮم زد، اﺟﺮاش ﮐﺮدم و ﺷﺪ اون ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ می‌شد، ﯾﺎدﻣﻪ آﻗﺎی ﮐﺎﺗﻮزﯾﺎن وﻗﺘﯽ آﮔﻬﯽ رو دﯾﺪ از ﺷﻮق ﻣﻨﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪ و ﺑﺎ ﭘﺨﺶ اون آﮔﻬﯽ دﯾﮕﻪ ﺻﺪای زﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦﻫﺎی ﻣﺎ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽﺷﺪ.
ﺣﺎﻻ دﯾﮕﻪ رﯾﺤﺎن ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎن آﮔﻬﯽ ﺑﺮای ﮐﺎر ﮐﺮدن ﺑﺎﻫﺎش دﺳﺖ و ﭘﺎ ﻣﯽزدن، اﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺮای ﻣﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻣﻮن ﻗﺴﻤﺘﯽ از ﺧﺎﻧﻮادﻣﻮن ﺑﻮدن و ﻣﺎ ﺗﺎ ﺧﻮدﻣﻮن از ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎرﻣﻮن ﺑﺮاﺷﻮن راﺿﯽ ﻧﻤﯽﺷﺪﯾﻢ اﺟﺎزه ﭘﺨﺶ آﮔﻬﯽ رو ﻧﻤﯽدادﯾﻢ و اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ رﯾﺤﺎن رو ﺧﺎص ﮐﺮد، ﻣﺸﺘﺮیﻫﺎی ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ دﻧﺒﺎل ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮدﺷﻪ ﻧﮕﺎه ﻧﻤﯽﮐﺮدن وﻗﺘﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪن ﭘﯿﺶ ﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮدن ﮐﻪ ﻣﺎ اوﻧﺎرو ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮدﻣﻮن ارﺟﺢ ﻣﯽدوﻧﯿﻢ.
